نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره
ازدواج من و باباازدواج من و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 12 روز سن داره

روزنه های امید

5 سال گذشت

٥ سال پیش یه سه شنبه ای من و بابایی و به عقد هم در اومدیم و قسم خوردیم که مال هم و با هم باشیم... و امروزسه شنبه 27 / 1 / 92 گذر 5 سال زندگی مشترکمونو باهم جشن میگیریم ... ... متن اس ام اس من به آقای پدر... سلام عزیزم... 5 سال پیش یه سه شنبه ای مثل امروز من و تو یکی شدیم تا عاشقانه هایی از جنس خدا باهم و در کنار هم بسازیم ، من تو ماشدیم تا قشنگترین لحظه های ناب زندگی تو دستهامون آشیونه کنه ، 5 سال کنار هم و باهم بزرگ شدیم و روزهارو یکی یکی پس زدیم و به اینجا رسیدیم و امروز  گذر سالهای باهم بودن و جشن میگیریم... علی عزیزم پشت سرگذاشتن 5 سال زندگی مشترک و شروع 6 سال باهم بودنمان خجسته بااااااااااد.. صمیمانه...
27 فروردين 1392

خدای مهربانم

خدایا آغوشت را همین حالا نیاز دارم ... همین حالا که در کنج ویرانه های این دنیا با یک بغل حسرت نشسته ام ... آغوشت را حالا در پس تنهایی این روزهایم نیاز دارم... دستانت را که باز کنی و‌هر کجا باشم خودم را به آغوشت میرسانم ... تو که باشی دنیا با هه تاریکیهایش برایم زیبا میشود ... تو که باشی همه ی لحظه های ناب زندگی به یکباره از آن من میشود... مهربانم صدایم کن ... صدایم کن که صدایت همچو لالایی مادرانه برایم شیرین است ... گریه های شبانه ام را اجابت کن ... گلایه هایم را نادیده بگیر... توخود خوب میدانه که من جز تو کسی را ندارم ... رب من و‌خدای من آغوشت را برایم باز کن که من محتاج محبت تو هستم ... ...
27 فروردين 1392

دوستت دارم ...

بالاخره بعد 11 روز تاخیر پ اومد و مارو بسی خوشحال کرد ... نه اینکه از نیومدن شما خوشحال شده باشم نه آخه میدونستم نیومدی و این نیومدن پ دلیل ذیگه ای داره اونم یه کست کوچیک مزاحم ... حالا این مامان شما مجدد خانم شده و یه امید جدیدی و با توکل به خدا می خواد شروع کنه ... انشالله خدا امیدم و ناامیدنکنه ... از همین روزا داروهام و باید شروع کنم ... انشالله تو همین ماه جدید میای قربونت برم ... میدونم میای... فردا 5 سال از زندگی مشترک من و بابایی میگذره خییییلی دوست داشتم که اومدنتو با بابا مژدگونی بدم اما خدا صلاح ندونست و من دیگه شکایتی ندارم ... خودش میدونه چقدر دوستش دارم و همه جا صداش میزنم... برای اومدنت 40 شب زیارت عا...
26 فروردين 1392

اینقدر تورو دوست دارم که هیچکی تورو اینجوری دوست نداره

نمیدونم چرا ... نمیدونم چرا با اینکه هنوز نیودی اما من باز دوست دارم... به جای اینکه پولهام و برای خودم خرج کنم ...همش و برای تو خرج میکنم ... برای تویی که هنوز نیومدی ... حتی نمیدونم کی می خوای بیای ... یا اینکه پسری یا دختر... دیروز که با عمه فهیمه رفته بودیم بیرون ... به قصد ثبت نام کلاس زبان که به جاش سر از سیسمونی فروشی در آوردیم.. برایت کلی لوازم خریدم ... هرجا میرفتیم ... فروشنده ها میپرسیدم دختر یا پسر  چند ماهشه ؟ و من در عالم خودم تورو فرض میکردم ... چقدر دلم میشکست با این سوالها ... ناراحت نشی امید زندگی من تو اون لحظه داداش امیرعباس و تجسم میکردم ... اگه فرشت...
19 فروردين 1392

عیدی برای نی نی نازم

سلام عزیز مامان ... شما که نیستی منم برای دل خوش کنک خودم برات وسایل میخرم... قبلا گفته بودم که خرید اینترنتی کردم . امروز به دستم رسید عزیز دلم .. خیییییییییییییییییییییییییییلی نازن . انشالله زودی بیای تا تنت کنم ... خودم عاشق این شدم ... انشالله زودی بیای تا با بودنت زندگی من و بابایی هم بهاری بشه... راستی پریشب که رفتم بی بی چک بخرم این قورباغه های نازم خریدم ... فرشته نازم بیا دیگه عزیز دلم ...   ...
17 فروردين 1392

دلم همه ی لحظه ها تورا می خواند...

کجایی دردانه ی من ... دلم هر لحظه تو را می خواند ... داشتنت همه ی آرزوی من است ... چقدر سرزمین آرزوها دور بود و من نمی دانستم... روزنه امید من ... پس کی دست از آسمان میکشی و آغوش مرا جایگاه خود میسازی ... عزیزم ... میوه دلم ... من دوستت دارم ... لحظه های با تو بودن را دوست دارم ... برای داشتنت هر لحظه خدارا صدا میزنم ...   ...
11 فروردين 1392

مامانی دورت بگرده ...

سلام فدات بشم ... مامانی امروز برات دو دست لباس سفارش دادم ... انشالله به زودی به دستم برسه ... مامانی جون نمیدونی چقدر نازن یه بلوز شلوار و یه سرهمی سرمه ای ناز نازی ... من که نمیدونم خدا می خواد بهم دختر بده یا پسر واسه همین همه چیز میخرم ... مامانی کی می خوای بیای ؟ نشد خبر اومدنت هدیه ای بشه برای تولد بابایی اما من باز امید دارم 27 فروردین سالگرد ازدواجمونه اامیدوارم تا اون وقت بیای ... خیلی دلم می خوادت ... این چند روزه عید از بس تنها موندم دلم گرفته ... انشالله زودی بیای تا منن هم تنها نباشم
10 فروردين 1392

یازهرا

شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند... شهراین بار ،‌چه غوغاست خدا رحم کند... بوی دود است که پیچیده ،‌کجا میسوزد ؟ نکند خانه مولاست خدا رحم کند ... هیزم آورده که آتش بزنند این در را ... پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند... همه جمعند و موافق که علی را ببرند... علی هم یکه و تنهاست خدا رحم کند... غزلم سوخت ، دلم سوخت دل آقا سوخت ... روضه ام ابیهاستخدا رحم کند... ...
4 فروردين 1392
1